مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
عشق یعنی فرط محبت و به زبان خودمانی اگر کسی را نبینیم و دلتنگش شویم و اشک از چشمانمان سرازیر شود ، عشق اتفاق افتاده است ، اما . . .
آقای ( آ ) می گوید : زندگی را عشق است
آقای ( ب ) می گوید : معرفت را عشق است
و آقای ( م ) می گوید : عشق من مادر !
و خلاصه لغتنامه می گوید : عشق یعنی فرط محبت و به زبان خودمانی اگر کسی را نبینیم و دلتنگش شویم و اشک از چشمانمان سرازیر شود ، عشق اتفاق افتاده است ، اما :
این واژه که بر جهان حکومـت مـی کند و بـی آن زمین مـی شود کشنده و دل مـی شود به تعبـیر مـولانا « پاره سنگ » در نظر هر کس تعبیر جدایی دارد ، ولی کامل ترین و لطیف ترین برداشت همان است که در ادبیات عرفانی و غزل های پاک شاعرانی مثل سعدی به کار رفته و تقریباً ریشه در حُب دارد ، که در قرآن به جای عشق به کار برده شده است .
معمولاً عشـق را به آسـمانی و زمینی تقسیم کرده انـد ( یا حقیـقی ، یا مجـازی ) و البته نـوع پاک و عرفانی اش ، آسمانی است که می توان این تفاوت ها را بین عشق حقیقی و عشق مجازی بیان کرد :
1 ) معشوق آسمانی دور از دسترس است .
2 ) آنچه خوبان همه دارند ، او تنها دارد .
3 ) دستگیر و نجات دهنده است .
4 ) او هر چه را بپسندد ، عاشق می پسندد .
5 ) زمان و مکان و وقت خاصی ندارد .
6 ) عاشق حقیقی توقع دیدار و ملاقات ندارد .
و در برابرش عشق زمینی یا مجازی
1 ) معشوق در دسترس است .
2 ) رفته رفته در نظر عاشق صاحب عیب می شود .
3 ) زمان و مکان مشخصی دارد .
4) باید توقعات عاشق را برآورده کند .
5 ) اندک اندک موجبات دلزدگی و ملال عاشق را فراهم می کند و . . .
ممکن است برخی در اینجا فکر کنند ، پس می توانند عاشق حقیقی باشند ، اما نباید فراموش کرد که عاشق حقیقی هرگز از معشوق توقع ندارد ، نه توقع مثلاً پاسخ تلفن یا پیام کوتاه ، نه توقع دیدار و ملاقات ، نه شکوه از ندیدن یا تأخیر در ملاقات و نه نیت تملک .
عاشق حقیقی حتی به وصل فکر نمی کند ، چون وصل و رسیدن به معشوق را کشتارگاه عشق می بیند و به قولی دوام عاشقی ها در جدایی است .
عاشق حقیقی فقط روح و حضور معشوق را حس می کند و هیچ توجهی به جسم معشوق ندارد اینکه نوع لباس و دکور چهره و راه رفتن و خندیدن معشوق به چشم بیاید دیگر نباید ادعا کرد که عاشقی ،
حکایت آن عاشقی را شنیده ای که یک سال مقابل معشوق زانو زد و به حضورش التذاذ روحی برد و پس از یک سال روزی به معشوق گفت : راستی ، خال گوشه لبت چقدر به صورتت می آید . معشوق گفت از راهی که آمدی برگرد تو دیگر عاشق نیستی ، چون چشم هایت به سمت جسم من متمایل شد بنابراین آیا با این ویژگی ها و مولفه ها در حال حاضر می توان عاشق واقعی را پیدا کرد ؟!
آیا مجنون و فرهاد و رامین و بیژن و گلشاه به همین سادگی شدند اسطوره عاشقی ؟
عشق قبل از هر چیز افسار بر نفس می زند و خواسته های حیوانی و شهوانی را نابود می کند ، ولی در عصر حاضر به نظر می آید عشق زیر چکمه های بی شرمی و توقعات و فریب و سوء استفاده ها له شده است لااقل
انصاف داشته باشیم و خود خواهی ها و سودجویی ها و سوء استفاده های حیوانی را به نام عشق به خورد ساده لوحان و خامان ندهیم .
مولف : علی آبان
قشنگ بود.
این مطلب بیشتر راست کار صوفی هاست نه جوونای امروز
البته حالا بگذریم از این که در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست. .
wow its really??
ما روبگو که کجای کاریم
آقا پژمان دستت درد نکنه خیلی قشنگ بود
قابلی نداشت . . .
دمت گرم عزیزم.الحق که بازم کار خودته. این آتیش دلتو هرکی هرکی چشم و دل نداره که درک کنه ...داداش کارت درسه.
قشنگ بود ولی فقط راسته ی کار دوستان عاشق پیشمونه!