استعمارگران و جهان خواران در هیچ هنگامه ای از تاریخ ایران ، نتوانستند
نگاه خریدارانه و غارتگرانه به ما نداشته باشند و از تجاوز به این سرزمین دست بردارند . . .
برای مطالعه به ادامه مطلب بروید . . .
تاریـخ و فرهـنگ خویش را از یاد نبریم
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس
در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود ،
دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت .
در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود ،
دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای نماینده
هیات انگلیسی در نظرگرفته شده و جای شما آن جاست ، اما پیرمرد
توجهی نکرد و روی
همان صندلی نشست . .
جلسه داشت شروع می شد و نماینده هیات انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود
تا بلکه بلند شود و روی صندلی خویش بنشیند ، اما پیرمرد اصلاً نگاهش هم نمی کرد
جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت :
شما جای نماینده انگلستان نشسته اید ، جای شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میکرد که مصدق بالاخره
به صدا در آمد و گفت : شما فکر می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست
و صندلی نماینده هیات انگلیس کدام است ؟
نه جناب رییس ،
خوب می دانیم جایمان کدام است . .
اما علت اینکه چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود
تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟
او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته
که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آبا و اجدادی ماست نه سرزمین آنان . . .
سکوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه کرده بود و دکتر مصدق بعد از پایان سخنانش
کمی سکوت کرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش قرار گرفت.
با همین ابتکار و حرکت ، عجیب بود که تا انتهای نشست ، فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم
این رفتار پیرمرد قرار گرفته بود و در نهایت نیز انگلستان محکوم شد .
سرزمین ما ایران از گذشته های دور تا به امروز نه تنها سر چهار راه جهانی بوده
( چهار راه حوادث بوده) و تازش های (حمله ها ) بسیاری را پشت سر گذاشته ،
بلکه به دلیل داشتن گنجینه های فراوان مادی و مینوی و انسانی مورد آز زورمندان جهان بوده است .
استعمارگران و جهان خواران در هیچ هنگامه ای از تاریخ ایران ، نتوانستند
نگاه خریدارانه و غارتگرانه به ما نداشته باشند و از تجاوز به این سرزمین دست بر دارند .
از یورش اسکندر و گجستگان تاریخ بگیرید که به چپاول شهرهای زیبا و پیشرفته ایران
آن روز پرداختند و هر آنچه در زمینه فرهنگ و تمدن داشتیم برای خود به باختر زمین
بردند و به نام خودشان جا زدند ، تا آنان که برای بردن نفت دولت های ملی را سرنگون
کردند ، همه و همه نشان از بیداد در جهان دارد .
این زورمداران هنوز هم دست از سر این مردم و سرزمین بر نمی دارند و هنوز هم برای
به دست آوردن دارایی های مادی و مینوی ایران نقشه می کشند و دسیسه می چینند .
ولی . . .
ایران هنوز زنده است ، و این زنده بودن همیشه خاری بوده است بر چشم دروغ پرستان ،
دشمنان ، تاریک اندیشان و یورش آوران به نور ایران .
کمی بیاندیشید ، آیا زنده بودن مردم ، فرهنگ ، سرزمین و . . . _ به دیرینگی تاریخ _
در جایی از جهان به معجزه نمی ماند ؟
ایران چنین روزگاری دارد و خواهد داشت تا کنون اندیشیده اید چرا چنین بوده و چنین شده ؟
زنده یاد عبدالحسین زرین کوب می نویسد : " ایرا ن به دنیا درس تسامح (مدارا کردن ) آموخت ،
درس عدالت و قانون و انضباط یاد داد . به دنیا تعلیم داد که
عدالت هم اگر با دقت و مساوات همراه باشد
به اندازه آزادی یا بیش از آن می تواند صلح و آرامش را تامین کند "
استاد زرین کوب در جایی دیگر آورده است " اگر حکومت عامه معمول در آتن را ، که در آنجا
دموکراسی خوانده می شد ، کوروش به کنایه « بازار فریب و دروغ و معامله وعده های بی پا » خواند
، در عوض خود وی قانون ثابت فراگیری را که دگرگونی و استثنا ( که خود نوعی دگرگونی است )
در آن راه نداشت ، در بین تمام طبقات جامعه وسیله تضمین عدالت بی گذشت و تامین
حُسن سلوک انسان کرد .
کوروش بزرگ اگر آزادی فردی را آن گونه که در آتن حق افراد ممتاز و موجب رواج هرج و مرج
و اتهام و تعقیب و تهدید و تبعید مردم می شد در خور تقلید نیافت ، نظارت در اجرای
دقیق عدالت و جلوگیری از تعدی و اجحاف اقویا بر ضعفا را همچون وسیله ای مطمئن برای
استقرار جامعه امپراتوری ضروری تلقی کرد .
ایرانی اگر بخواهد به مانند گذشته های دور باز هم سر به آسمان بزرگی و شکوه بساید
باید فرهنگ و تاریخ خود را به درستی بشناسد .
راه های زندگی کردن را از لابلای گذشته اش بیرون بکشد
و به گونه ای خردمندانه چشم و دل به روی فرهنگ خویش بگشاید
و دوری جوید از هر آن چه زورمندان جهان_ به انگیزه چپاول _ برگردنش می نهند .
با سپاس از : بوذر جمهر پرخیده
و نجوای دل
ای بابا دل خوش سیری چند؟!؟
تو این زمونه دیگه کسی فکر تاریخ و فرهنگ و اصالتشون نیست...هممون با این چیزا غریبه شدیم...فقط میدونیم که نام کشورمون ایرانه و بس...نمیدونیم که کشوری که توش زندگی میکنیم چه جوری ساخته شده و...
و فقط افسوس میخوریم به..
ایران کشور همیشه جاوید جهان است اگه ما ازش دور بشیم
خودمون گم میشیم نه ایران .
از شما که اهل مطالعه هستید بعید بود . . .
هرچقدر بزرگ میشم بیشتر به حقایق تلخ پی میبرم و مجبورم یه جاهایی حرفای دلمو بگم دیگه...
شاید شما یه جور دیگه برداشت کردین وگرنه منم منظورم همین بود..ایرانمون همیشه پاینده است این ماییم که از تموم ارزشها و اصالت ایرانی بودنمون دور شدیم...
مثلا ۲۹ اکتبر روز جهانی کوروش کبیره و این روز فقط و فقط تو تقویم ایران نیست!!یا یه جایی خوندم که بخش هخامنشی رو از کتاب درسی تاریخ دانش اموزان حذف کردند و...
اینا واسه ایران و ایرانی فاجعه نیست؟؟؟؟؟
حتماْ هست ولی ما باید تا اونجایی که می تونیم اطلاع رسانی کنیم
نه اینکه نا امید بشیم و افسوس بخوریم
شما هم اگر بخواهین می توانید همکاری کنید .
سلام
ممنون که به فکر یادآوری فرهنگ فراموش شده ایران باستان هم هستید