پایگاه علمی دانشجویان علوم آزمایشگاهی شاهرود

ایران طب - ویژه دانشجویان گروه های پزشکی و پیراپزشکی 88

پایگاه علمی دانشجویان علوم آزمایشگاهی شاهرود

ایران طب - ویژه دانشجویان گروه های پزشکی و پیراپزشکی 88

مناظره ی خانم ها و آقایان (سری ۵)

 

۲۴ ساعت از زندگی پسرا...!  

 

(در جواب طنز سری ۳)  

  

 قابل توجه دوستان: 

مطالب ارسالی که مربوط به بخش مناظره ی خانوم ها و آقایان است، ترجیحا طنز گونه و بدون هر گونه توهین به فرد یا افرادی خاص می باشد.

 برای مشاهده ی سری پنجم مجموعه (مطالب ارسالی شما) به ادامه ی مطلب بروید. 

  ----------------------------------------------------------------------------------------------------- 

۸ صبح: تو رخت خواب…..

۹ صبح: یکم وول میخوره  یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)

۱۱ صبح : از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)

۱۲ صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال  ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا – رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!

میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم  علی جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….علی جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم  پاشو دیگه پرتش میکنه

۲ ظهر:ماماااااااااااااان …..ناهار

۳ ظهر:مامااااان جورابام کو؟

۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

۵ عصر: اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

۶ عصر:به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر ضون بیچاره کمک و امداد…)

۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟
(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی علی آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …

۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

۲شب:مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!) 

 

نظر دهید.

نظرات 5 + ارسال نظر
سیامک یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ق.ظ

اغراق تو این آش شله قلم کار شما غرق شد بخدا !!!!!!!
این روش زندگی مختص ۵ درصد جوونای امروز اونم در تهران
یه چیزی بگین که قابل استفاده باشه البته اینم یه جاهاییش خنده دار بود ولی خیلی دیگه غلو کرده بود نویسنده محتم یا بهتر بگم محترمه ؟!

همسفر یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ب.ظ

بله...درسته.همینه.عین واقعیته.حقیقته تلخ تر از زهره...
مرسی اقای نوروزی که واقعیتارو مینویسین...!!!!!!!!

خواهش می کنم اما بنده حکیمی هستم نه آقای نوروزی.

نارنجی یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:44 ب.ظ

خیلی باحال بود.

green wave دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ

چمیدونم والا!!خود آقایون باید بگن این مطالب صحت داره یا نه!
والا تجربه ی ما از این 2دهه عمر که میگه صحت داره!!

ر پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:51 ق.ظ

تو بی کاری این مطالبو جمع اوری میکنی؟ یا سرت برای دعوا


درد میکنه؟

دعوا چیه عزیزم.بیکاریه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد